سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آشیانه

نگاه فرانگر به رسانه تلویزیون

نگاه فرانگر به رسانه تلویزیون
مجموعه "میوه ممنوعه" بیش از هر چیز یادآور نگاه فرانگر سازندگانش به مدیوم تلویزیون است که این وجه را از مرحله نگارش تا انتخاب بازیگر، کارگردانی، آهنگسازی و ... مورد توجه قرار داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، از میان مجموعه های ماه رمضانی امسال سهم "میوه ممنوعه" که به کارگردانی حسن فتحی از شبکه دوم سیما پخش می شود، مضمون عشقی ممنوع است که بدل به آزمون زندگی یک مرد مومن می شود.

فیلمنامه این مجموعه کار مشترکی از علیرضا کاظمی پور و علیرضا نادری است که تقسیم وظایف بین این دو نویسنده هم از بدعت های تلویزیون است که بر کیفیت کار تأثیر خوبی گذاشته است. این مجموعه برای اولین بار نام نویسنده ای را به عنوان نویسنده گفتگوها بر پیشانی دارد که نوعی نگاه حرفه ای به نویسندگی را که سال هاست در سینمای جهان نهادینه شده، به ساختار مجموعه های ایرانی وارد می کند.

کاظمی پور یکی از نویسندگان مجموعه "گمگشته" بود که به کارگردانی رامبد جوان رمضان سال 80 از شبکه سوم پخش شد. مجموعه ای که با فیلمنامه حساب شده و جذاب مورد توجه قرار گرفت و هنوز هم از مجموعه های مناسبتی موفق محسوب می شود. نادری هم از نمایشنامه نویسان حرفه ای است که کمتر رسانه دیگری را تجربه کرده ولی همین تجربه کافی است تا او را به عنوان نویسنده ای خوش قریحه و دیالوگ نویسی متبحر به ذهن بسپاریم.

حسن فتحی کارگردان مجموعه هم پس از تجربه مجموعه های موفق "شب دهم"، "مدار صفر درجه"، "روشن تر از خاموشی" و چند تله فیلم و فیلم سینمایی، به ادعای خود تلاش کرده با این مجموعه خود را از زیر بار عنوان یک "تاریخی ساز" رها کند و مهارتش را در کار روی موضوعات روز و رئال به اثبات برساند. کارگردانی که وجوهی چون تسلط بر کارگردانی، انتخاب بازیگر و بازی گرفتن و ... در مجموعه آثارش قابل پیگیری است.

فیلمنامه مجموعه "میوه ممنوعه" با نگاهی به دو داستان کهن و تلفیقی به روز از آنها نوشته شده است. "شیخ صنعان" و "شاه لیر" دو الگوی آشنایی هستند که دستمایه کار نویسندگان قرار گرفته اند تا این مجموعه ورای داستان رئالی که برایش طراحی می شود، متکی بر پشتوانه ای محکم در ادبیات بوده و به نوعی با وامدار بودن به ادبیات نوشتاری حرکتی حساب شده تر را پیش رو داشته باشد.

داستان "شیخ صنعان" از منطق الطیر عطار درباره پیری است که پس از سال های دراز عبادت و اعتکاف در کعبه، رسیدن به مقام کشف و شهود و داشتن چهارصد مرید سالک، شبی خواب می بیند بتی را در روم سجده می کند. او برای تعبیر خواب به همراه سالکانش عازم روم می شود و در آنجا دل به دختری ترسا می بندد و به جای کعبه معتکف خانه یار می شود.

تراژدی "شاه لیر" نوشته ویلیام شکسپیر هم درباره لیرشاه پادشاه بریتانیاست که در اواخر عمر کشور را بین دخترانش تقسیم می کند و ... پس از این است که با چهره واقعی دختران بزرگش مواجه می شود و از دلشکستگی سر به کوه و بیابان می گذارد تا پایانی تلخ بر زندگی او رقم بخورد.

نویسندگان با تلفیق این دو داستان کهن و اقتباسی امروزی از آنها تلاش کرده اند کلیدهای مناسبات امروزی را جایگزین روابط حاکم بر این دو قصه کنند و در واقع خوانشی جدید از این دو متن داشته باشند. خوانشی که نقطه امتیاز آن اهمیتی است که به اسکلت اولیه و پایه های داستانی داده شده است. این گونه است که می توان امیدوار بود خط روایی داستان مسیری حساب شده را پیش رو داشته باشد.

همانطور که به خوانش مدرن داستان های کهن اشاره شد، نویسندگان نیز هوشمندانه خود را وادار به اقتباس نعل به نعل نکرده و دست خود را برای حرکتی سیال بر مسیر تعیین شده نبسته اند. قصه از جایی آغاز می شود که حاج یونس فتوحی به مثابه شاه لیر از طرف دختر نازپروده خود (غزاله) طرد می شود. ازدواجی که پدر برای دختر مناسب نمی داند دختر را وامی دارد وقتی نمی تواند از راههای معقول او را راضی کند، با توسل به قانون به خانه شوهر برود.

همانگونه که شاه لیر شکسپیر به جاه و مقام خود غره بود و هر آنچه خلاف نظرش باید حذف می شد، حاج فتوحی هم به دینداری و تقوای خود غره است و هنگامی که نمی تواند به تعبیر خود مانع شورش دختر شود، از خدای خود گله مند می شود و همه چیز و همه کس را مورد لعن و نفرین قرار می دهد.

در چنین موقعیتی است که ناشکری و به نوعی غره شدن حاج یونس بر درست بودن اعمال و رفتارش، او را وارد آزمونی می کند که برخاسته از همان خاص اندیشی است که او از خود دارد. انسان خاص مورد آزمونی خاص قرار می گیرد و حاج فتوحی هم به مثابه شیخ صنعان وارد امتحان خطیر زندگی خود می شود.

چنین تلفیقی از دو قصه کهن، انتخاب بهترین مدخل برای ورودی قصه و به نوعی تلفیق آنها با هم از ویژگی هایی است که فیلمنامه مجموعه "میوه ممنوعه" داراست. در واقع نوع نگاه نویسندگان به این دو داستان موجب شده در سیری منطقی اولین موقعیت، علت و دلیل شکل گیری دومین موقعیت شود. به این مفهوم که ترک شدن حاج فتوحی از سوی دخترش، سرخوردگی در او پدید می آورد که گرایش اولیه او به سوی هستی (دختر تنها مانده یک کارخانه دار ورشکسته) را توجیه می کند.

در عین حال طراحی قصه فرعی و شخصیت های مکمل لازم برای پر کردن عرض مسیر داستانی هم به گونه ای شکل گرفته که بیشترین ارتباط را با هسته اصلی ماجرا یعنی حاج فتوحی و موقعیت متزلزل کنونی او دارند. اگر به جزئیات زندگی جلال، سمانه و حتی پسر پشت کنکوری حاجی وارد می شویم همه برای پهن کردن هر چه بیشتر تور داستانی برگرفته از منش و شأن حاجی است. اگر درگیری های کاری خاص همسر حاجی و جاه طلبی های او برجسته می شود همه و همه در جهت ترسیم کانون خانواده ای است که از او منشأ گرفته و حالا هم متأثر از اوست.

در شکل گیری رابطه عاطفی بین حاج فتوحی و هستی یک سیر درونی و روانشناسانه دوطرفه لحاظ شده که نوعی دوگانگی هم با خود به همراه دارد و این فضای دوگانه و مشخص نبودن کنه نیت هر یک به تعلیق موجود دامن می زند. تعلیقی که برخاسته از پرداخت و زاویه دید خاص نویسندگان است. همانطور که اشاره شده گرایش اولیه حاجی به هستی نوعی جایگزینی برای دختری است که او را ترک کرده و به تدریج این وجه رنگ و بویی از حریم ممنوع را با خود به فضای قصه می آورد.

تجمع اطرافیان از روحانی مسجد تا کارآگاه پلیس و جلال بر تذکر و نصیحت کردن حاجی هم فضایی ایجاد می کند که او وارد بازی نفی و انکار شود و به تدریج خودش را هم انکار کند. در مورد هستی هم این دوگانگی و قطعیت پیدا نکردن یک حکم کلی، از پیش تعیین شده بودن سرنوشت این رابطه را منتفی می کند. هستی هم در موقعیتی بحرانی و نامتعادل برای کمک گرفتن به حاج یونس متوسل می شود هر چند به اصرار حسابدار کارخانه.

ولی پافشاری او در ادامه بازی رنگ و بویی دارد از نوعی جایگزین قرار دادن برای پدر و توجه به حاجی به عنوان یک نجات دهنده و تکیه گاه. این سیر وقتی پیچیده تر می شود که به تدریج هستی به نوعی حاکمیت را در این رابطه از آن خود می کند و به نظر می آید آگاهانه در پی تأثیرگذاری بیشتر بر حاجی است یا برای استفاده از او یا علاقمند شدن به او که این ابهام با دوگانگی که هستی در رفتار و گفتار دارد همچنان باقی است.

با چنین نگاه حساب شده و دوری جستن از رویکردهای کلیشه ای است که حتی عقده گشایی حاج فتوحی برای همسرش و واکنش زن پیامدهای خاص خود را به همراه دارد. روندی که در عام ترین شکل خود هم به رویارویی دو زن منجر می شود، ولی این رویارویی هم در "میوه ممنوعه" واجد ویژگی هایی است که مولفه های خاص کارگردانی، انتخاب لوکیشن و تفکر پشت شکل گیری این رویارویی که به نوعی حریف طلبی زنانه می ماند، آن را متفاوت می کند.

دیالوگ نویسی مجموعه "میوه ممنوعه" همانطور که اشاره شد از نقاط قوت و امتیاز کار است که بنابر شناسنامه هر کاراکتر طراحی و نوشته شده است. هر چقدر که حاج فتوحی را در نقش شاه لیر و شیخ صنعان با کلامی تمثیل گونه و شاعرانه با تکیه بر پشتوانه او می توان باور کرد، همسرش را در نقش زنی غرق در مناسبات کاری با دیالوگ های خشک و عاری از احساس که نوعی روتین بودن و بی حوصلگی را با خود به همراه دارد می توان به خاطر سپرد.

هر چند در این میان دیالوگ های جلال فرزند ناخلف حاجی که تمثیل و شعر و شعار را یکجا به همراه دارد و نسبت آن با جوانی دغل که نه سن و سالی دارد و نه تحصیلاتی چندان پذیرفتنی نیست، اما نفس ترکیبات زیبایی که نویسنده خلق کرده تا از یکدستی و یک وجهی شدن کاراکترها پرهیز کند اهمیت خود را پیدا می کند.

طراحی سکانس های تکان دهنده تقابل و رویارویی که با نوعی چرخش موقعیت همراه است از دیگر امتیازات "میوه ممنوعه" است. از تأثیرگذارترین نمونه های این مورد را باید سکانس رویارویی خانواده حاج فتوحی پس از بیرون افتادن راز پدر از پرده مثال زد. موقعیت اولیه چیست؟ دور هم جمع شدن دختران و پسران حاجی برای همدردی با مادر که حاجی به او بی حرمتی کرده است.

با چنین تعریف اولیه مخاطب از جایی وارد سکانس می شود که غزاله برای اولین بار پس از طرد شدن از خانه پدر برای دلداری مادر سر می رسد. موقعیتی که مادر با بحرانی که پیش رو دارد رفتاری ضد و نقیض دارد. ابتدا از غزاله استقبال می کند و از حاجی گله مند می شود، بعد از جلال شاکی می شود که این نان را به دامن خانواده گذاشته و حالا هم آبروی پدر را برده و همه را خبردار کرده و ... کمی بعدتر از مقصر دانستن خود از زبان غزاله، او را مقصر این ماجرا می داند که خانه را ترک کرد.

بازی "کی بود، کی بود، من نبودم" زیرساخت طراحی کنش و واکنش های این سکانس قرار می گیرد تا به تدریج بازی فراگیر شود و هر کس با مقصر کردن دیگری، دامن خود را از آلودگی اتفاق پاک نگه دارد. در چنین موقعیتی با حضور کاراکترهایی که هر یک به نوعی درگیر هستند، خلاقیت کارگردان است که این بازی را در ترکیب کردن مشغولیت های هر کاراکتر و حرکات بازیگران و دوربین به نوعی به تصویر می کشد که بی تردید از معدود تصاویر واقعی از یک درگیری خانوادگی ایرانی است که تاکنون ثبت شده است.

این بازی وقتی در زیرساخت سکانس جای خود را محکم می کند که با ورود پدر و جابجایی موقعیت قدرت که به مدد دیالوگ نویسی قوی امکانپذیر شده به نوعی تعبیر عام از اقلیت و اکثریت حاضر زیر سئوال می رود. حاج فتوحی حاضر است با مقصر کردن تک تک اعضا خانواده به زعم خود آخرین شرکت کننده این بازی باشد و کسی روی دست او برگ نزند. موقعیتی منحصر بفرد که به مدد دریافت خلاقانه کارگردان از فیلمنامه ای حساب شده حاصل شده است.

"میوه ممنوعه" از مجموعه های مناسبتی است که شاید تنها مشابه آن را "صاحبدلان" نام برد که به کارگردانی محمدحسین لطیفی ماه رمضان سال گذشته از شبکه اول پخش شد. مجموعه هایی که یادآور مخاطب و دیگر سازندگان می شوند که می توان به سفارش هم به مثابه کاری دلی نگاه کرد و برای سلیقه مخاطب و آنچه به عنوان ماحصل کار سازندگان باقی می ماند دل سوزاند. "میوه ممنوعه" نگاهی فرانگر به مدیوم تلویزیون دارد که این وجه را از نوع نگاه سازندگانش از مرحله نگارش تا انتخاب بازیگر، کارگردانی، آهنگسازی و ... گرفته است. نوعی احترام آمیخته به شوق از انجام کاری درخور ...